من‌های من در چشم‌های آقای ِ دور

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

من‌های من در چشم‌های آقای ِ دور

آقای ِ دور می‌گوید :‌ حوصله‌ام سر رفت !

از کی قرار است دوباره خوشحال باشی ؟!

وقتی غمگینم حوصله‌ی آقای ِ دور سر می‌رود

او خیال می‌کند باید بازه‌ی زمانی مشخصی برای غمگینی آدم‌ها وجود داشته باشد

و بیش از آن هیچ‌ دلیلی ندارد آدم غمگین باشد

به خاطر همین نزدیک می‌آید ،  نزدیک‌تر نزدیک‌تر

دماغش را می‌چسباند به دماغم ..

توی چشم‌های چپ‌ شده‌اش من هستم و من

دوتا من که خوشگل‌ترین و خوشبخت‌ترین من‌های من هستند

این تنها اتفاقی‌ست که عمیقا خوشحالم می‌کند

بهتر از این هم مگر وجود دارد ؟!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |